زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
دیدهات را باز کن بر زخم ما مرهم ببند این چنین مگذار ما را، بار ما را هم ببند مشکل افـتاده به کارم فـاطمه اعجاز کن بار دیگر پلک های زخمیات را باز کن الـتـماس تو کـنم یا که خـدایت را، مـرو رو به قبله گشتهای یا قبله رو کرده به تو با سکـوتت فاطمه! خانه خـرابم میکنی مثل این مردم تو هم داری جوابم میکنی؟ زانوان زخمیام می لرزد از این واهمه من در این دنیا بمانم لحظهای بی فاطمه قولهای آن شب پیوندمان یادت که هست حرف هاییکه به روی سر در دل نقش بست کی قـرار این بود تـنها قامت تو بشکـند قـامت تو بشکـند تا حـرمت من نـشکـند آشـیـان دلخـوشیهـای مـرا برهـم زدنـد هـمسرم را ظـالـمانه پیـش چـشانـم زدند گرچه با آن صحنهها جانم رسیده بر لبم امـتـداد این جـسارت میرسد بر زیـنـبم |